آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

آرنیکای مامان وبابا

.......

سلام آرنیکای مامان دختر گلم باید با کلی عذر خواهی این مطلبو شروع کنم چون این مدت اصلا وقت نکردم برات بنویسم و حتی تبریک 7 ماهگیت رو بزنم (معذرت می خوام!)... دختر گلم 9 آبان راهی مسافرت شدیم و تو هواپیما خیلی خانوم بودی و اصلا گریه نکردی ... وقتی از هواپیما پیدا شدیم کاملا متوجه شدی که وارد جای جدیدی شدی و همه جارو بدون وقفه نگاه می کردی ... مسافرت خوبی بود بعد از 4 ماه رفته بودیم و خیلی دلتنگ بودیم ... همه رو دیدیم و دیدار ها تازه شد ... شمارو هم دکتر بردیم ... خیلی دکتر ازت راضی بود با وزن 8680 و قد 70 ...الاهی مامان فدات بشه تهران که بودیم سرما خوردی و من و بابایی روکلی نگران کردی ولی به محض اینکه برگشتیم خدارو شکر خوب شدی... الان دی...
27 آبان 1391

از احوالات دخترم ...

الاهی مامان فدات بشه دیگه کاملا میتونی بشینی و وقتی خسته میشی خودتو به سمت عقب پرت میکنی ... صبحانه تو خوب نمی خوری ولی سوپت رو خیلی دوست داری و بیشتر از اندازه ای که باید بخوری می خوری بعد از ظهر هم که برات پوره درست میکنم کامل می خوری ... وقتی میایم نزدیکت مثل هواپیما میشی و بغل می خوای ... از خودت همش صدا در میاری و می خندی ... دالی بازی رو خیلی دوست داری و غش میکنی از خنده ... دوست دارم دختر نازم ... چهارشنبه (91/8/3) برای اولین بار رفتی محل کار پدرت ... اصلا قریبی نکردی و بغل همه میرفتی ... کلا اونجارو بهم ریخته بودی و دلت می خواست به همه چیز دست بزنی ... اینم عکس هاش. موقعی که منتظر بودیم تا بابایی بیاد دنبالمون ...: ...
6 آبان 1391
1